
خلاصه کتاب مدیریت زمان: چگونه هر هفته 10 ساعت به وقت خود بیفزایید ( نویسنده دیوید لوئیس )
کتاب «مدیریت زمان» اثر دیوید لوئیس راهکارهای عملی و اثربخشی ارائه می دهد تا به افراد پرمشغله کمک کند در هر هفته ۱۰ ساعت به زمان مفید خود اضافه کنند. این کتاب نشان می دهد که مدیریت زمان بیش از آنکه به برنامه ریزی های سفت و سخت وابسته باشد، به مدیریت فردی و کنترل محیط پیرامون ما می پردازد و می تواند مسیر رسیدن به بهره وری و آرامش بیشتر را هموار سازد.
همواره در زندگی های امروزی، افراد زیادی با چالش کمبود وقت روبه رو هستند. این دغدغه که گویی زمان کافی برای انجام وظایف، پرداختن به اهداف شخصی، لذت بردن از تفریح و حتی رسیدگی به خود وجود ندارد، دغدغه ای آشنا برای بسیاری از کارمندان، مدیران، دانشجویان و فریلنسرها است. احساس می کنیم شبانه روز کوتاه تر از آن است که بتوانیم به تمام مسئولیت ها و آرزوهایمان رسیدگی کنیم، و این حسرت اغلب به استرس و ناکارآمدی دامن می زند. در این میان، جستجو برای یافتن راهی مؤثر جهت مدیریت زمان و جلوگیری از هدر رفتن آن، تبدیل به گنجی شده که بسیاری به دنبالش هستند. کتاب «مدیریت زمان: چگونه هر هفته 10 ساعت به وقت خود بیفزایید» نوشته دیوید لوئیس، دقیقاً همان نقشه ای است که راه را به سوی این گنج نشان می دهد و وعده می دهد که می توانیم هر هفته ۱۰ ساعت به وقت خود بیفزاییم و کیفیت زندگی مان را دگرگون کنیم.
درباره نویسنده، مترجم و انتشارات
دیوید لوئیس، نویسنده کتاب «مدیریت زمان: چگونه هر هفته 10 ساعت به وقت خود بیفزایید»، از متخصصان برجسته در زمینه روانشناسی و مدیریت است. او با دیدگاهی عمیق و کاربردی، به بررسی چالش های مدیریت زمان و استرس در زندگی مدرن پرداخته و راهکارهایی عملی برای غلبه بر آن ها ارائه می دهد. تخصص او در تلفیق روانشناسی با اصول مدیریتی، باعث شده تا آثارش مورد استقبال گسترده ای قرار گیرند و به خوانندگان کمک کنند تا با شناخت بهتر خود و محیطشان، به بهره وری بیشتری دست یابند. این کتاب با ترجمه روان و دقیق کامران روح شهباز، در دسترس علاقه مندان فارسی زبان قرار گرفته و توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. انتشارات ققنوس با سابقه طولانی در نشر کتاب های ارزشمند، همواره به عنوان یکی از ناشران معتبر در حوزه توسعه فردی و مدیریت شناخته می شود.
ایده اصلی کتاب: مدیریت زمان، مدیریت فردی و محیطی است
کتاب «مدیریت زمان» دیدگاهی کاملاً متفاوت و تازه را مطرح می کند: مدیریت زمان واقعی، نه از طریق برنامه ریزی های دقیق و دقیقه به دقیقه، بلکه از دل مدیریت فردی و مدیریت محیط سرچشمه می گیرد. بسیاری از افراد تصور می کنند برای افزایش بهره وری، باید هر لحظه از روز خود را در یک برنامه سفت و سخت گنجانده و به آن پایبند باشند. اما واقعیت زندگی مدرن نشان می دهد که چنین برنامه هایی اغلب با شکست مواجه می شوند. عوامل پیش بینی نشده، درخواست های ناگهانی و حواس پرتی های محیطی، به راحتی برنامه های دقیق را برهم می زنند و در نهایت به حس سرخوردگی و ناکارآمدی منجر می شوند.
لوئیس استدلال می کند که هیچ کس نمی تواند تمام دقایق خود را با دقت بی نقص برنامه ریزی کند و به همه آن ها عمل کند؛ حتی اگر فرد خودش هم بخواهد بر برنامه ها پایبند بماند، عوامل خارجی اغلب به او اجازه نمی دهند. اینجاست که رویکرد نوین او اهمیت می یابد. او معتقد است که برای مدیریت مؤثر زمان، ابتدا باید خودمان را بشناسیم: نقاط قوت و ضعفمان چیست؟ در چه زمان هایی از روز بیشترین انرژی و تمرکز را داریم (اوج فعالیتمان)؟ و چگونه می توانیم عوامل خارجی را که بر زمان ما تأثیر می گذارند، کنترل کنیم؟ با این رویکرد، مدیریت زمان به جای کنترل یک مفهوم انتزاعی (زمان)، به کنترل دو چیز ملموس تر و قابل دسترس تر تبدیل می شود: خودمان و محیطمان.
پایه های این رویکرد بر این باور استوار است که با درک عمیق تر از عادت ها، الگوهای رفتاری، و واکنش هایمان به محیط، می توانیم تغییراتی ایجاد کنیم که به صورت پایدار و مؤثر، زمان بیشتری را برای ما آزاد کند. این تغییرات ممکن است شامل تغییر در نحوه برخورد با وظایف، شیوه تعامل با دیگران، و حتی چیدمان فضای کار باشد. لوئیس به ما می آموزد که به جای تلاش برای فشرده سازی بی وقفه فعالیت ها در یک چارچوب زمانی محدود، باید بر شناسایی و حذف موانع واقعی تمرکز کنیم که مانع بهره وری و آرامش ما می شوند.
خلاصه فصل به فصل کتاب و نکات کلیدی
کتاب «مدیریت زمان: چگونه هر هفته 10 ساعت به وقت خود بیفزایید» در پانزده فصل، راهکارهای عملی و گام به گامی را برای رسیدن به این هدف ارائه می دهد. هر فصل بر جنبه ای خاص از مدیریت فردی و محیطی تمرکز دارد و در مجموع، تصویری جامع از یک رویکرد نوین به بهره وری را ترسیم می کند.
فصل 1: مدیریت فردی؛ کلید مدیریت زمان
این فصل نقطه آغازین سفر درونی برای مدیریت زمان است. لوئیس تأکید می کند که قبل از هر تلاشی برای سازماندهی بیرونی، باید به خودشناسی بپردازیم. او معتقد است که شناخت الگوهای رفتاری، عادات و واکنش های ما به موقعیت های مختلف، پیش نیاز هر برنامه زمان بندی مؤثر است. اینکه بدانیم در چه ساعاتی از روز بیشترین انرژی و تمرکز را داریم، چه فعالیت هایی ما را تخلیه می کنند و چه کارهایی به ما انرژی می بخشند، اولین قدم برای <دریافت کلید مدیریت زمان> است. مدیریت فردی به ما کمک می کند تا برنامه هایی را طراحی کنیم که با ماهیت وجودی و توانمندی های واقعی ما سازگار باشند و نه صرفاً با یک جدول خشک و خالی.
فصل 2: ارزیابی از گذران وقت
برای اینکه بدانیم چگونه ۱۰ ساعت به وقت خود اضافه کنیم، ابتدا باید بدانیم وقتمان کجا می رود. این فصل به تکنیک های ردیابی زمان می پردازد. لوئیس پیشنهاد می دهد که برای مدتی مشخص، تمام فعالیت های روزانه خود را ثبت کنیم. این ثبت دقیق به ما اجازه می دهد تا به وضوح مشاهده کنیم که کدام فعالیت ها زمان بر هستند، کدام ها غیرضروری اند و کدام ها غاصبان زمان ما محسوب می شوند. بسیاری از ما از میزان واقعی زمانی که صرف کارهای کم اهمیت یا غیرضروری می کنیم، بی خبریم. این ارزیابی صادقانه، اولین گام برای شناسایی و حذف اتلاف وقت است و به ما بینش عمیقی نسبت به عادات زمانی مان می دهد.
فصل 3: چهار اصل مدیریت زمان
لوئیس در این فصل چهار اصل بنیادی را برای مدیریت زمان مؤثر معرفی می کند که پایه های رویکرد او را تشکیل می دهند. این اصول نه تنها چارچوبی برای تصمیم گیری فراهم می کنند، بلکه به ما کمک می کنند تا با چالش های روزمره به شکلی کارآمدتر برخورد کنیم:
اصل اولویت بندی
این اصل بر تمرکز بر مهم ترین کارها تأکید دارد. لوئیس یادآوری می کند که همه وظایف به یک اندازه اهمیت ندارند. او ابزارهایی مانند ماتریس آیزنهاور را به ما معرفی می کند که به کمک آن می توانیم وظایف را بر اساس فوریت و اهمیت طبقه بندی کرده و زمان خود را صرف کارهایی کنیم که بیشترین تأثیر را بر اهدافمان دارند. این رویکرد به ما امکان می دهد تا از غرق شدن در کارهای فوری اما کم اهمیت جلوگیری کنیم.
اصل تمرکز
این اصل به پرهیز از چندوظیفگی (Multitasking) و اهمیت کار عمیق (Deep Work) می پردازد. لوئیس توضیح می دهد که تلاش برای انجام همزمان چند کار، نه تنها بهره وری را کاهش می دهد، بلکه کیفیت کار را نیز پایین می آورد. او توصیه می کند که در هر بازه زمانی، تنها بر یک فعالیت تمرکز کنیم تا با کارایی و دقت بالا، آن را به اتمام برسانیم. این تمرکز عمیق، به ما کمک می کند تا وظایف را سریع تر و با کیفیت بهتر انجام دهیم.
اصل تفویض اختیار
تفویض اختیار مؤثر به ما می آموزد که چگونه و به چه کسانی وظایف را محول کنیم. لوئیس تأکید می کند که تفویض اختیار نه تنها برای مدیران، بلکه برای هر کسی که می خواهد زمان خود را بهینه سازی کند، ضروری است. او به این نکته اشاره می کند که برای کارمندان کم تجربه، راهنمایی دقیق و روشن در هنگام تفویض وظایف، حیاتی است. این راهنمایی شامل چگونگی انجام کار، زمان بندی و مکان انجام آن می شود.
انتخاب فردی مناسب جهت تفویض اختیار متضمن دستورالعملی روشن و آگاهانه درباره این است که کار چگونه، کی و کجا باید انجام گیرد. ضمناً باید به میزان صحیح از کارمند مربوطه حمایت شود و با توجه به نیازهایش به وی دلگرمی لازم داده شود. اگر او از مهارت کم و انگیزه کمتری برخوردار است، شما باید در راهنمایی او جزئیات بیشتری را در اختیارش قرار دهید، اما در عوض از نظر عاطفی باید کمتر از او حمایت کنید. به عنوان مثال، باید به یک کارمند جزء و بی تجربه کاملاً توضیح دهید کار مورد نظر کی باید انجام شود، و در صورت لزوم چگونگی انجام آن را نشان دهید تا به طور کامل همه چیز تفهیم گردد.
او همچنین هشدار می دهد که مدیرانی که در شیوه ارجاع کارها بین سهل گرفتن و سخت گرفتن در نوسان هستند، بدترین شرایط کاری را برای خود و کارمندانشان به وجود می آورند. یک رویکرد منطقی و باثبات در تفویض اختیار، کلید موفقیت در این زمینه است.
اصل برنامه ریزی واقع گرایانه و انعطاف پذیر
این اصل بیان می کند که برنامه های ما باید با زندگی واقعی سازگار باشند. لوئیس تأکید می کند که برنامه ریزی نباید اختیار زندگی کردن را از ما بگیرد، بلکه باید با اولویت بندی درست کارها و در نظر گرفتن انعطاف پذیری، به ما کمک کند تا از زمانمان بهترین استفاده را ببریم. این به معنای در نظر گرفتن زمان های خالی برای اتفاقات غیرمنتظره و عدم فشار بیش از حد بر خود برای رعایت یک برنامه سفت و سخت است.
فصل 4: قدرت تأخیر مثبت
این فصل به مفهوم جذاب تأخیر مثبت در مقابل اهمال کاری مخرب می پردازد. لوئیس توضیح می دهد که همه انواع به تعویق انداختن کارها بد نیستند. او به ما می آموزد که چگونه کارهای کم اهمیت را آگاهانه به تعویق بیندازیم یا حتی از لیست کارهایمان حذف کنیم تا بتوانیم به کارهای مهم تر و با اولویت بالاتر بپردازیم. این نوع تأخیر، یک ابزار استراتژیک برای مدیریت زمان است که به ما اجازه می دهد انرژی و تمرکز خود را بر روی آنچه واقعاً اهمیت دارد، معطوف کنیم و به این ترتیب افزایش بهره وری فردی را تجربه کنیم.
فصل 5: بیرون راندن غاصبان زمان
در این فصل، لوئیس به شناسایی و مقابله با غاصبان زمان رایج می پردازد. ایمیل های بی پایان، اعلان های شبکه های اجتماعی، گفت وگوهای بی هدف و حواس پرتی های محیطی، همگی می توانند زمان زیادی از ما بگیرند. او اهمیت قاطعیت در نه گفتن به درخواست های غیرضروری را بیان می کند و راهکارهایی برای ایجاد مرزهای مشخص در تعاملات روزمره ارائه می دهد. این فصل به ما کمک می کند تا با کنترل عوامل بیرونی، فضای بیشتری برای کارهای مهم ایجاد کنیم و به این ترتیب به مدیریت زمان مؤثر دست یابیم.
فصل 6: پرهیز از مراجعین اتفاقی
مراجعین ناخوانده، چه در محیط کار و چه در منزل، می توانند به راحتی برنامه های ما را مختل کنند. این فصل راهکارهایی را برای مدیریت این نوع مزاحمت ها ارائه می دهد. لوئیس پیشنهاد می کند که برای کارهای متمرکز، بلوک های زمانی مشخصی ایجاد کنیم که در آن زمان ها، از هرگونه وقفه اجتناب شود. این بلوک های زمانی می توانند با استفاده از علائم بصری (مانند تابلو لطفاً مزاحم نشوید) یا با اطلاع رسانی قبلی به همکاران یا اعضای خانواده، محافظت شوند. این رویکرد به ما کمک می کند تا بدون احساس بی ادبی، فضای لازم برای تمرکز و انجام وظایف مهم را فراهم کنیم.
فصل 7: چگونه درگیر مکالمات تلفنی نشوید
مکالمات تلفنی طولانی و بی هدف نیز از دیگر غاصبان زمان هستند. لوئیس در این فصل تکنیک هایی برای مدیریت تماس های تلفنی ارائه می دهد. این تکنیک ها شامل تعیین هدف مشخص قبل از برقراری یا پاسخ دادن به تماس، تلاش برای کوتاه کردن مکالمات به حد ضرورت، و حتی زمان بندی تماس های مهم در بازه های زمانی مشخص می شود. او تأکید می کند که نباید اجازه دهیم تلفن، زمان ما را کنترل کند؛ بلکه باید ما کنترل کننده زمان مکالمات تلفنی خود باشیم.
فصل 8: غلبه بر انتظار غاصب
زمان های انتظار، خواه در صف بانک، ترافیک، یا در طول قرارهای ملاقات، اغلب به عنوان زمان های از دست رفته تلقی می شوند. اما لوئیس به ما می آموزد که چگونه این زمان ها را به فرصت های بهره وری تبدیل کنیم. او پیشنهاد می کند که همیشه ابزارهای کوچک کاری (مانند یک کتاب، یادداشت برداری، یا حتی برنامه ریزی برای کارهای آینده) را همراه داشته باشیم تا بتوانیم از این لحظات به بهترین شکل استفاده کنیم. با این رویکرد، حتی زمان های مرده نیز می توانند به زمان هایی مفید برای افزایش بهره وری فردی تبدیل شوند.
فصل 9: فائق آمدن بر جلسات غاصب
جلسات ناکارآمد و طولانی از دیگر عوامل اصلی اتلاف وقت در محیط های کاری هستند. این فصل به اصول برگزاری جلسات مؤثر می پردازد. لوئیس بر اهمیت داشتن دستور جلسه مشخص، زمان بندی دقیق برای هر بخش، و نتیجه گیری های عملی و قابل پیگیری تأکید می کند. او همچنین راهکارهایی برای اجتناب از شرکت در جلسات غیرضروری یا کاهش مدت زمان آن ها ارائه می دهد. با رعایت این اصول، می توان جلسات را از یک غاصب زمان به ابزاری قدرتمند برای پیشبرد اهداف تبدیل کرد.
فصل 10: صرفه جویی در وقت، هنگام خواندن و نوشتن
خوانش و نگارش، بخش بزرگی از فعالیت های روزمره بسیاری از افراد را تشکیل می دهد. لوئیس در این فصل به تکنیک های تندخوانی و مطالعه هدفمند اشاره می کند که به ما کمک می کنند تا با سرعت بیشتر و درک عمیق تر، مطالب را جذب کنیم. علاوه بر این، او بر بهبود مهارت های نوشتاری برای صرفه جویی در زمان تأکید دارد، خواه در نوشتن ایمیل های مختصر و مفید، یا گزارش های کاری دقیق و بدون ابهام. این مهارت ها نه تنها زمان ما را آزاد می کنند، بلکه ارتباطاتمان را نیز مؤثرتر می سازند.
فصل 11: اهداف خود را بشناسید
بدون اهداف مشخص، مدیریت زمان بی معنی خواهد بود. لوئیس در این فصل به اهمیت تعیین اهداف SMART (مشخص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط، و زمان بندی شده) می پردازد. او توضیح می دهد که اهداف روشن، نقش قطب نما را در زندگی ما ایفا می کنند و به ما کمک می کنند تا اولویت های خود را به درستی تعیین کنیم. با شناخت دقیق اهدافمان، می توانیم تمام فعالیت هایمان را در راستای رسیدن به آن ها تنظیم کنیم و از اتلاف وقت در مسیرهای بی هدف جلوگیری کنیم.
فصل 12: اولویت هاى خود را تعیین کنید
پس از شناخت اهداف، گام بعدی تعیین اولویت ها است. لوئیس ابزارهایی مانند ماتریس اولویت بندی یا روش ABC را برای شناسایی و تمرکز بر مهم ترین کارها معرفی می کند. او تفاوت بین کارهای با اهمیت بالا و کارهای فوری را روشن می سازد و به ما می آموزد که چگونه از فریب فوریت ها دوری کنیم و بر کارهایی متمرکز شویم که بیشترین ارزش را برای ما و اهدافمان ایجاد می کنند. تعیین اولویت های هوشمندانه، سنگ بنای تکنیک های مدیریت زمان عملی است.
فصل 13: استرس و مدیریت زمان
این فصل به رابطه مستقیم بین مدیریت زمان ضعیف و افزایش استرس می پردازد. لوئیس نشان می دهد که احساس کمبود وقت، فشار ناشی از کارهای عقب مانده و برنامه ریزی های ناموفق، همگی به سطوح بالای استرس منجر می شوند. او راهکارهایی را برای کاهش استرس از طریق کنترل زمان و وظایف ارائه می دهد. با مدیریت زمان مؤثر، می توانیم احساس کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشیم و به این ترتیب، بار روانی استرس را به شکل چشمگیری کاهش دهیم.
فصل 14: زمان و موفقیت مشترک
در این فصل، لوئیس نگاهی گسترده تر به مدیریت زمان دارد و نشان می دهد که چگونه مدیریت زمان فردی می تواند به موفقیت تیم و سازمان کمک کند. او بر اهمیت هماهنگی و تفویض اختیار مؤثر در محیط کار گروهی تأکید می کند. وقتی هر فردی زمان خود را به خوبی مدیریت کند، این بهره وری فردی در مقیاس بزرگ تر به نفع کل مجموعه خواهد بود و به دستیابی به اهداف مشترک سرعت می بخشد. این فصل به ما درک عمیق تری از ارتباط بین مدیریت زمان فردی و موفقیت جمعی می دهد.
فصل 15: مدیریت زمان ده دقیقه اى
این فصل پایانی، چکیده ای از نکات کاربردی و قابل اجرا برای شروع و پیاده سازی اصول کتاب در گام های کوچک و ده دقیقه ای است. لوئیس با ارائه خلاصه ده دقیقه ای مدیریت زمان، به خوانندگان اطمینان می دهد که برای ایجاد تغییرات بزرگ، نیازی به تحولات ناگهانی نیست. با تغییرات کوچک و پیوسته که هر کدام تنها ده دقیقه از زمان ما را به خود اختصاص می دهند، می توانیم نتایج بزرگی (مانند افزودن ۱۰ ساعت به وقت خود) به دست آوریم. این رویکرد تدریجی، مقاومت در برابر تغییر را کاهش می دهد و به افراد کمک می کند تا اصول مدیریت زمان را به آرامی در زندگی خود نهادینه کنند.
نکات کلیدی و درس های اصلی کتاب
کتاب «مدیریت زمان: چگونه هر هفته 10 ساعت به وقت خود بیفزایید» مجموعه ای از درس های عمیق و کاربردی را در خود جای داده است که محور اصلی آن، دیدگاهی نوین به مفهوم زمان است. لوئیس به ما می آموزد که مدیریت زمان، در اصل مدیریت خود و محیط است. او تأکید می کند که برنامه ریزی های سفت و سخت اغلب شکست می خورند، زیرا با واقعیت های غیرقابل پیش بینی زندگی سازگار نیستند. در عوض، با شناخت بهتر خود، تعیین اولویت های واقعی و قاطعیت در برابر غاصبان زمان، می توانیم کنترل بیشتری بر زندگی مان پیدا کنیم.
از مهم ترین درس های این کتاب می توان به موارد زیر اشاره کرد: اهمیت خودشناسی در تعیین زمان های اوج فعالیت، قدرت تفویض اختیار مؤثر و ایجاد مرزهای مشخص با دیگران برای حفظ تمرکز. او همچنین نشان می دهد که چگونه می توان با تکنیک هایی مانند تأخیر مثبت و تبدیل زمان های انتظار به فرصت های مفید، ۱۰ ساعت به وقت خود اضافه کنیم. این کتاب فراتر از یک راهنمای خشک و خالی است؛ با ارائه راهکارهای عملی و قابل اجرا، به خوانندگان کمک می کند تا با کاهش استرس و افزایش بهره وری فردی، کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند و حس تسلط بر زمان و زندگی را تجربه کنند.
این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب «مدیریت زمان: چگونه هر هفته 10 ساعت به وقت خود بیفزایید» منبعی ارزشمند برای طیف وسیعی از افراد است که به دنبال تحول در شیوه مدیریت زندگی خود هستند. اگر شما هم جزو افرادی هستید که مدام با احساس کمبود وقت دست و پنجه نرم می کنید و آرزو دارید شبانه روز بیشتر از 24 ساعت بود، این کتاب می تواند راهگشای شما باشد. دانشجویانی که درگیر حجم بالای دروس و پروژه ها هستند، مدیرانی که مسئولیت های متعددی بر عهده دارند، کارمندان پرمشغله ای که بین زندگی شخصی و کاری تعادل ندارند، و حتی فریلنسرهایی که به دنبال افزایش بهره وری و غلبه بر اهمال کاری هستند، همگی می توانند از توصیه های این کتاب بهره مند شوند. همچنین، این کتاب برای علاقه مندان به کتاب های توسعه فردی و کسانی که به دنبال بهترین کتاب های مدیریت زمان می گردند، گزینه ای عالی محسوب می شود. در نهایت، هر کسی که از استرس ناشی از برنامه ریزی های ناموفق خسته شده و به دنبال رویکردی واقع بینانه و مؤثر برای مدیریت استرس ناشی از کمبود وقت و کنترل محیط خود می گردد، می تواند در این کتاب پاسخی برای نیازهایش بیابد.
جمع بندی و نتیجه گیری
کتاب «مدیریت زمان: چگونه هر هفته 10 ساعت به وقت خود بیفزایید» از دیوید لوئیس، بیش از آنکه صرفاً به شما بگوید چگونه وقتتان را برنامه ریزی کنید، رویکردی عمیق تر و جامع تر به زندگی ارائه می دهد. این کتاب به ما یادآوری می کند که برای دستیابی به زمان بیشتر و کاهش استرس، باید بر مدیریت فردی و کنترل محیط اطرافمان تمرکز کنیم. از شناخت زمان های اوج فعالیت شخصی گرفته تا هنر تفویض اختیار، قاطعیت در نه گفتن به غاصبان زمان، و تبدیل لحظات انتظار به فرصت های بهره وری، لوئیس راهکارهای عملی و ملموسی را در اختیار ما قرار می دهد.
با بکارگیری حتی یکی از این اصول، می توانیم شاهد تغییرات مثبت و قابل توجهی در زندگی روزمره خود باشیم. این تغییرات نه تنها به افزایش بهره وری فردی و کسب ۱۰ ساعت زمان اضافی در هفته منجر می شوند، بلکه احساس کنترل بر زندگی را تقویت کرده و به طور چشمگیری از بار استرس می کاهند. این کتاب دعوتی است به یک سفر درونی و بیرونی برای بازپس گیری کنترل زمان و ساختن یک زندگی هدفمندتر و آرام تر. امید است با اعمال این توصیه ها، هر خواننده ای بتواند به پتانسیل کامل خود دست یابد و از هر لحظه زندگی اش به بهترین شکل بهره ببرد.