عنصر پنجم (The Fifth Element) | معرفی کامل، داستان و نقد فیلم

معرفی فیلم عنصر پنجم (The Fifth Element)

فیلم «عنصر پنجم» (The Fifth Element) یک شاهکار بی نظیر علمی-تخیلی محصول ۱۹۹۷ است که با کارگردانی خلاقانه لوک بسون، تماشاگران را به دنیایی پرجنب وجوش در قرن ۲۳ می برد و داستانی هیجان انگیز از نجات زمین را روایت می کند. این فیلم با ترکیب بی باکانه اکشن، کمدی، فانتزی و جلوه های بصری خیره کننده، تجربه ای فراموش نشدنی را ارائه می دهد و همچنان پس از سال ها، جایگاه ویژه ای در قلب علاقه مندان به سینما دارد.

«عنصر پنجم» اثری است که مرزهای ژانرهای مختلف را در هم می شکند و با جسارت تمام، یک دنیای آینده گرایانه و در عین حال آشنا را به تصویر می کشد. این فیلم به سرعت به یک اثر کالت تبدیل شد و نه تنها به خاطر داستان پرهیجانش، بلکه به دلیل طراحی بصری منحصر به فرد، شخصیت های کاریزماتیک و پیام های عمیق ترش مورد تحسین قرار گرفت. برای بسیاری، تماشای این فیلم به منزله سفری رنگارنگ و نفس گیر به آینده ای است که در آن، عشق آخرین امید بشریت به شمار می آید. در این مقاله، به بررسی جامع این اثر سینمایی ماندگار، از داستان و شخصیت ها گرفته تا پشت صحنه و میراث فرهنگی اش، پرداخته می شود.

خلاصه داستان: نبرد خیر و شر در قرن ۲۳ (با هشدار اسپویل)

داستان فیلم عنصر پنجم در سال ۱۹۱۴ آغاز می شود، زمانی که موجوداتی فضایی به نام موندوشاوان ها (Mondoshawans) به زمین می آیند تا اسلحه ای باستانی را که قادر به شکست شر بزرگ است، برای محافظت با خود ببرند. آن ها وعده می دهند که پیش از ظهور مجدد شر، این سلاح را که شامل چهار عنصر اصلی (خاک، آب، آتش، باد) و عنصر پنجم است، به زمین بازگردانند.

آغاز یک پیش گویی باستانی

پیش گویی های باستانی حکایت از آن دارند که هر پنج هزار سال یک بار، نیرویی اهریمنی در قالب سیاره ای سیاه و سوزان از اعماق کیهان سر بر می آورد تا هستی را به نابودی بکشاند. تنها راه مقابله با این تهدید بزرگ، گردآوری چهار عنصر اصلی و عنصر پنجم است که با یکدیگر متحد شده و نوری الهی را برای دفع تاریکی ساطع می کنند. این روایت، پایه و اساس نبرد حماسی خیر و شر را در بستر آینده ای دوردست شکل می دهد.

نیویورک ۲۲۶۳: کوربن دالاس و لیلو

در سال ۲۲۶۳، نیویورک به شهری پر جنب و جوش تبدیل شده که تاکسی های پرنده در میان آسمان خراش های سر به فلک کشیده آن در حرکت اند. کوربن دالاس (با بازی بروس ویلیس)، یک قهرمان جنگی سابق که اکنون راننده تاکسی است، زندگی روزمره و نسبتاً خسته کننده ای را سپری می کند. زندگی او با سقوط ناگهانی لیلو (Leeloo) (با بازی میلا یوویچ) به درون تاکسی اش، دستخوش تغییر می شود. لیلو موجودی فرازمینی و در عین حال معصوم و قدرتمند است که به تازگی توسط دانشمندان از یک دست قطع شده بازسازی ژنتیکی شده و حامل اطلاعات حیاتی درباره عنصر پنجم است.

جستجو برای عناصر چهارگانه

کوربن به زودی درگیر یک مأموریت خطیر برای یافتن چهار سنگ عنصری می شود که برای فعال کردن عنصر پنجم و نجات زمین ضروری هستند. در این مسیر، او با کشیش ویتو کورنلیوس (با بازی ایان هولم)، نگهبان دانش باستانی موندوشاوان ها، همکاری می کند. در مقابل، ژان-باپتیست امانوئل زورگ (با بازی گری اولدمن)، یک صنعتگر بی رحم و نماد سرمایه داری فاسد، نیز به دنبال عناصر است. او که توسط شر بزرگ مأمور شده، قصد دارد با به دست آوردن سنگ ها، از نجات زمین جلوگیری کند.

سفر به فلوستون پارادایس

جستجو برای سنگ ها، کوربن و لیلو را به سیاره فلوستون پارادایس و یک کشتی تفریحی لوکس فضایی می کشاند. در آنجا، آن ها باید با دیوا پلاوالاگونا، یک خواننده اپرای آبی رنگ و موجودی فرازمینی، ملاقات کنند که سنگ ها نزد او به امانت سپرده شده اند. این سفر پرخطر، با حضور روبی رود (با بازی کریس تاکر)، مجری رادیویی پر زرق و برق و دیوانه، رنگ و بویی کمدی و پرهیجان تر به خود می گیرد.

نبرد نهایی و نجات بشریت

در اوج داستان، مأموریت به نبرد نفس گیری در کشتی فلوستون پارادایس و سپس در معبد باستانی مصر می انجامد. موندوشاوان ها به لیلو اعتماد کرده اند تا زمین را نجات دهد، اما او با دیدن تاریخچه خشونت و بی رحمی انسان ها، امیدش را از دست می دهد. در لحظات پایانی، تنها نیروی عشق کوربن به لیلو است که می تواند او را دوباره به زندگی و مأموریتش بازگرداند. لیلو با درک این نیروی والا، قدرت عناصر را با هم ترکیب می کند و نور الهی را بر شر بزرگ می تاباند و زمین را از نابودی حتمی نجات می دهد. این پایان، با صحنه ای عاشقانه و پرشور از کوربن و لیلو در یک اتاق بازیابی، به پایان می رسد که جایگاه عشق را به عنوان قوی ترین عنصر هستی تثبیت می کند.

بازیگران و شخصیت های ماندگار: ستارگان یک کهکشان پرجنب وجوش

یکی از نقاط قوت اصلی فیلم عنصر پنجم، انتخاب بازیگران و خلق شخصیت های نمادین است که هر کدام به طرزی خاص در ذهن تماشاگران حک شده اند. حضور این ستارگان و بازی های درخشانشان، به «فیلم The Fifth Element» هویتی ویژه بخشیده است.

بروس ویلیس در نقش کوربن دالاس

بروس ویلیس در نقش کوربن دالاس، قهرمانی خسته از جنگ و بی تفاوت به آینده، اما در عمق وجودش باوجدان و مسئولیت پذیر ظاهر می شود. او که یک کهنه سرباز ارتش است و حالا در قامت یک راننده تاکسی فضایی روزگار می گذراند، به طور ناخواسته در مرکز مأموریتی برای نجات بشریت قرار می گیرد. ویلیس با ترکیب کاریزمای خاص خود و حس شوخ طبعی پنهان، تصویری از یک قهرمان واقعی را ارائه می دهد که ابتدا تردید دارد، اما در نهایت با تمام وجود برای محافظت از کسی که دوستش دارد و جهانی که در آن زندگی می کند، مبارزه می کند.

میلا یوویچ در نقش لیلو (Leeloo)

میلا یوویچ با نقش لیلو، عنصر پنجم و موجودی فرازمینی که تجسم معصومیت و قدرت است، به شهرت جهانی رسید. لیلو که با زبان ابداعی و رفتارهای کودکانه خود، تماشاگر را مجذوب می کند، نمادی از امید و زندگی است. زبان لیلو، یک زبان ساختگی با حدود ۴۰۰ کلمه، توسط خود لوک بسون ابداع شد و میلا یوویچ برای تسلط بر آن، مکالمات و نامه های متعددی را با کارگردان به این زبان رد و بدل می کرد. بازی یوویچ، ترکیبی از آسیب پذیری، قدرت فیزیکی و معصومیت خالص است که لیلو را به یکی از به یادماندنی ترین شخصیت های علمی-تخیلی تبدیل کرده است.

گری اولدمن در نقش ژان-باپتیست امانوئل زورگ

گری اولدمن در نقش ژان-باپتیست امانوئل زورگ، شخصیتی شرور، کاریزماتیک و در عین حال به طرز عجیبی طنزآمیز را به تصویر می کشد. او یک صنعتگر بی رحم و نماد مصرف گرایی و فساد است که با شر بزرگ همدست شده. اولدمن با آرایش و طراحی لباس منحصر به فرد (که توسط ژان پل گوتیه انجام شده)، بازیگری اغراق آمیز و لهجه ای خاص، زورگ را به یکی از به یادماندنی ترین شرورهای سینمایی تبدیل می کند. شخصیت زورگ، با تک گویی های فلسفی اش درباره ویرانی و آفرینش، لایه های عمیق تری به داستان می افزاید.

کریس تاکر در نقش روبی رود

کریس تاکر در نقش روبی رود، یک مجری رادیویی دیوانه، پرسروصدا و پرانرژی، نقش برجسته ای ایفا می کند. روبی رود با لباس های عجیب و غریب و رفتارهای اغراق آمیز خود، عنصری از کمدی خالص و بی قید و بند را به فیلم تزریق می کند. جالب است که نقش روبی رود ابتدا برای پرینس، خواننده افسانه ای، در نظر گرفته شده بود، اما به دلیل تداخل برنامه ها، کریس تاکر این نقش را برعهده گرفت و با بازی استثنایی خود، آن را به یکی از محبوب ترین و به یادماندنی ترین شخصیت های مکمل فیلم تبدیل کرد. تاکر با انرژی بی وقفه و صدای بلند خود، فضایی سرگرم کننده و گاه آزاردهنده اما همیشه جذاب را به وجود می آورد.

ایان هولم در نقش کشیش ویتو کورنلیوس

ایان هولم در نقش کشیش ویتو کورنلیوس، شخصیتی جدی و مسئولیت پذیر است که بار سنگین حفظ دانش باستانی موندوشاوان ها و پیش گویی ها را بر دوش می کشد. او راهنمای معنوی کوربن و لیلو است و نقش کلیدی در درک اهمیت عنصر پنجم ایفا می کند. هولم با بازی متین و پر از حکمت خود، تعادل لازم را در برابر شخصیت های پرانرژی دیگر فیلم برقرار می سازد.

سایر شخصیت های مکمل

سایر شخصیت ها نیز با وجود نقش های کوتاه تر، به غنای دنیای فیلم می افزایند. مای وِن لو بسکو در نقش دیوا پلاوالاگونا، خواننده اپرای فرازمینی، با اجرای آواز فوق العاده اش (که توسط اینوا مولا، خواننده اپرا، اجرا شده)، لحظه ای جادویی و بی نظیر را در فیلم رقم می زند. مانگالورها، بیگانگان جنگجو و احمق، نیز به عنوان مزدوران زورگ، عنصری از تهدید و اکشن را به داستان می آورند و فضای پویایی به فیلم می بخشند.

پشت صحنه: خلق دنیایی کهکشانی

یکی از دلایل اصلی جایگاه ویژه «عنصر پنجم» در تاریخ سینما، تلاش بی وقفه و خلاقیت لوک بسون و تیم سازنده اش در خلق دنیایی کاملاً منحصر به فرد و فراموش نشدنی است. پشت صحنه این فیلم، خود داستانی جذاب از بلندپروازی و نوآوری است.

رویای نوجوانی لوک بسون

ایده فیلم عنصر پنجم از ذهن یک لوک بسون نوجوان، زمانی که تنها ۱۵ سال داشت، جوانه زد. او برای فرار از کسالت دوران نوجوانی، دنیایی خیالی را در ذهن خود پرورش می داد. بسون در ۱۶ سالگی شروع به نوشتن اولین نسخه های داستانی کرد که در نهایت به «فیلم The Fifth Element» تبدیل شد. او تا ۳۸ سالگی، یعنی تا زمان اکران فیلم، سال ها روی این پروژه کار کرد و فیلمنامه ای ۴۰۰ صفحه ای نوشت. این پشتکار و اشتیاق شخصی، روح زنده ای به فیلم بخشید که در هر قاب آن مشهود است.

طراحی بصری پیشرو و لباس های ژان پل گوتیه

لوک بسون برای خلق دنیای بصری آینده گرایانه و پیچیده نیویورک ۲۲۶۳، با هنرمندان برجسته کامیک فرانسوی، ژان «موبیوس» ژیرو و ژان-کلود مزیه ر، همکاری کرد. آثار آن ها، به ویژه کامیک «دایره های قدرت» مزیه ر که شامل یک تاکسی پرنده در یک شهر شلوغ بود، الهام بخش بسون برای تغییر پیشینه شغلی کوربن دالاس از کارگر کارخانه موشک به راننده تاکسی شد. این همکاری به خلق تصاویری منجر شد که بسیار جلوتر از زمان خود بودند و مرزهای طراحی تولید را جابجا کردند. از جمله تصمیمات هنری جسورانه بسون، اصرار او بر وقوع بیشتر صحنه های اکشن در روشنایی روز بود که آن را از فضای تاریک و کلاستروفوبیک معمول فیلم های علمی-تخیلی متمایز می کرد.

طراحی لباس های ژان پل گوتیه، طراح مد مشهور فرانسوی، به «عنصر پنجم» هویتی بصری بی بدیل بخشید. گوتیه برای ۹۰۰ لباس مختلف، از یونیفرم مهمانداران فضایی گرفته تا لباس های پر زرق و برق مهمانان فلوستون پارادایس و حتی بانداژهای آغازین لیلو، طراحی هایی خلق کرد که نه تنها آینده گرایانه و خیره کننده بودند، بلکه مرزهای جنسیت و عرف را به چالش می کشیدند. او شخصاً هر روز صبح تمام لباس ها را بررسی می کرد تا از کمال آن ها اطمینان حاصل کند.

چالش های جلوه های ویژه

ساخت دنیای بصری «عنصر پنجم» در سال ۱۹۹۷، در دوران اوج انقلاب CGI، چالش های بزرگی را به همراه داشت. تیم جلوه های ویژه، از جمله شرکت Digital Domain، برای خلق نیویورک آینده و سایر نماهای فضایی، از ترکیبی هوشمندانه از CGI پیشرفته، مدل های مقیاس بندی شده و سیستم های ذرات استفاده کردند. آسمان خراش ها و آپارتمان های نیویورک در مقیاس ۱/۲۴ با جزئیات دقیق ساخته شدند و با دوربین های کنترل شده حرکتی فیلم برداری شدند. این نوآوری ها در «جلوه های بصری عنصر پنجم»، فیلم را به یکی از پیشگامان استفاده از تکنولوژی در آن دوره تبدیل کرد.

موسیقی متن اریک سرا و آواز دیوا

موسیقی متن فیلم، ساخته اریک سرا، نقش حیاتی در ایجاد اتمسفر و فضای خاص «عنصر پنجم» دارد. سرا با تلفیق موسیقی ارکسترال، الکترونیک، و عناصر فرهنگی مختلف (از رگی تا موسیقی شرقی)، یک موسیقی متن پر انرژی و به یاد ماندنی خلق کرده است. یکی از برجسته ترین لحظات فیلم، آواز دیوا پلاوالاگونا است که توسط سوپرانوی آلبانیایی اینوا مولا اجرا شده. این «موسیقی فیلم عنصر پنجم»، قطعه رقص دیوا که ترکیبی از اپرای کلاسیک لوسیا دی لامرمور اثر گائتانو دونیزتی و موسیقی الکترونیک است، به دلیل پیچیدگی و زیبایی خیره کننده اش، به یکی از نمادهای فیلم تبدیل شده است. این آواز نه تنها به لحاظ فنی، بلکه از نظر احساسی نیز بسیار تاثیرگذار است.

زبان الهی لیلو

یکی از ظرافت های هنری در «فیلم The Fifth Element»، خلق زبان الهی یا زبان لیلو است. لوک بسون خود این زبان ساختگی را با حدود ۴۰۰ کلمه ابداع کرد و برای اینکه میلا یوویچ بتواند آن را طبیعی و روان صحبت کند، آن ها با هم نامه نگاری و مکالمه به این زبان انجام می دادند. این زبان منحصر به فرد، به شخصیت لیلو عمق و اصالت بیشتری بخشید و به تماشاگر این حس را منتقل می کرد که او واقعاً موجودی از دنیایی دیگر است. توانایی لیلو در یادگیری سریع زبان های زمینی، یکی از جنبه های جذاب و الهام بخش شخصیت اوست.

تم ها و پیام های پنهان: فراتر از اکشن و جلوه های ویژه

فیلم «عنصر پنجم» فراتر از یک اکشن علمی-تخیلی سرگرم کننده، لایه هایی عمیق از مضامین فلسفی و اجتماعی را در خود جای داده است که با نگاهی دقیق تر، ارزش های پنهان آن را آشکار می سازد. «تحلیل عنصر پنجم» نشان می دهد که این فیلم، با وجود ظاهر پر زرق و برق و کمدی اش، پیام های مهمی درباره وضعیت بشر و آینده اش دارد.

قدرت عشق در برابر خشونت

ایده اصلی و محوری فیلم، عشق به عنوان عنصر پنجم و قوی ترین نیروی هستی است که می تواند شر را شکست دهد. لیلو، با دیدن تاریخچه جنگ ها و خشونت های انسانی، از نجات زمین ناامید می شود و می پرسد: چه فایده ای دارد که زندگی را نجات دهیم، وقتی می بینید با آن چه می کنید؟ اما این عشق کوربن به اوست که دوباره امید را در قلب لیلو زنده می کند و او را به فعال کردن عنصر پنجم وا می دارد. این پیام، بر قدرت دگرگون کننده عشق در مواجهه با ناامیدی و تباهی تأکید می کند و آن را به عنوان آخرین امید بشریت معرفی می کند.

نقد مصرف گرایی و فساد

جامعه ای که زورگ نماینده آن است، به وضوح نقد تند و تیزی از مصرف گرایی افراطی و فساد را به نمایش می گذارد. دفتر زورگ پر از گجت های تکنولوژیک بی شمار است که نشان از وسواس ناسالم او به فناوری و مادی گرایی دارد. او به جای ارزش های انسانی، به سود و قدرت اهمیت می دهد و حاضر است برای رسیدن به اهدافش، کل زمین را قربانی کند. این تم، یادآوری می کند که پیشرفت تکنولوژی بدون پشتوانه اخلاقی، می تواند به تباهی منجر شود.

طبیعت و تخریب محیط زیست

در «فیلم The Fifth Element»، اشاراتی به وضعیت اسفبار زمین در آینده وجود دارد که نشان دهنده تخریب محیط زیست و آلودگی های گسترده است. این موضوع، به صورت بصری در نماهای شهر نیویورک که در آن زباله ها و آلودگی در همه جا دیده می شود، به تصویر کشیده شده است. فیلم به نوعی به مسئولیت انسان در قبال سیاره اش اشاره می کند و این سوال را مطرح می سازد که آیا بشر قادر به حفظ خانه اش خواهد بود یا خیر.

هویت و جنسیت

فیلم با طرح شخصیت هایی مانند روبی رود که هویت جنسیتی سیال و اغراق آمیزی دارد، و همچنین بازتعریف نقش های جنسیتی، به مباحث هویت و جنسیت می پردازد. لیلو نیز با قدرت فیزیکی و توانایی های فرازمینی خود، کلیشه های رایج زنانه را به چالش می کشد. در حالی که برخی منتقدان به حذف زنان از صحنه های اولیه فیلم یا نمایش آن ها به صورت ابژه های منفعل اشاره کرده اند، برخی دیگر آن را فرصتی برای بازتعریف و بررسی نقش های جنسیتی در یک محیط آینده نگرانه دانسته اند. به عنوان مثال، کوربن دالاس با وجود قدرت مردانه اش، تنها با پذیرش و ابراز عشق به لیلو می تواند دنیا را نجات دهد، که نشان دهنده شکست کلیشه های مردسالارانه است.

انسان و تکنولوژی

«عنصر پنجم» نگاهی پیچیده به رابطه انسان و تکنولوژی دارد. از یک سو، تکنولوژی های پیشرفته مانند تاکسی های پرنده و ابزارهای ارتباطی، زندگی روزمره را تسهیل کرده اند، اما از سوی دیگر، همین پیشرفت می تواند به دست افرادی مانند زورگ، به ابزاری برای تخریب و کنترل تبدیل شود. فیلم این تنش را به نمایش می گذارد که چگونه تکنولوژی می تواند هم سازنده و هم ویرانگر باشد و این انتخاب نهایی با انسان است که چگونه از آن استفاده کند. این فیلم در واقع به بشر آینه نشان می دهد و او را مسئول اعمالش معرفی می کند.

بازخوردها و میراث: از گیشه تا کالت

«عنصر پنجم» در زمان اکران خود، بازخوردهای متفاوتی دریافت کرد؛ اما با گذشت زمان، توانست جایگاه خود را به عنوان یک کالت کلاسیک و اثری تأثیرگذار در ژانر علمی-تخیلی تثبیت کند. این «نقد و بررسی عنصر پنجم» نشان می دهد که چگونه فیلم از گیشه تا صحنه فرهنگ پاپ پیش رفت و به اثری جاودانه تبدیل شد.

موفقیت در گیشه

«فیلم The Fifth Element» با بودجه ای حدود ۹۰ میلیون دلار (که در آن زمان گران ترین فیلم اروپایی محسوب می شد)، یک موفقیت بزرگ در گیشه جهانی بود. این فیلم بیش از ۲۶۳ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشت که تقریباً سه برابر بودجه آن است. حدود ۷۵ درصد از این درآمد از بازارهای خارج از آمریکای شمالی به دست آمد و آن را به نهمین فیلم پرفروش سال ۱۹۹۷ در جهان تبدیل کرد. «بودجه و گیشه عنصر پنجم» در فرانسه نیز با ۷.۷ میلیون بیننده، به پرفروش ترین فیلم آن سال تبدیل شد و این رکورد را تا سال ۲۰۱۱ حفظ کرد.

نقد منتقدان

واکنش منتقدان به «عنصر پنجم» بسیار متفاوت بود. برخی آن را ستایش کردند و به خلاقیت بصری و سرگرمی بی وقفه اش اشاره داشتند. کوین توماس از لس آنجلس تایمز آن را یک جشنواره علمی-تخیلی مفصل و حتی کَمپی توصیف کرد که بسیار گرم تر و سرگرم کننده تر است و دارای برخی از پیچیده ترین و شوخ ترین طراحی های تولید و لباس است که می توانید امیدوار باشید ببینید. راجر ایبرت نیز با وجود برخی انتقادات به داستان، فیلم را یکی از بهترین فیلم های عجیب و غریب نامید و آن را به دلیل غنای تصاویرش توصیه کرد. در وب سایت راتن تومیتوز، این فیلم ۷۱ درصد تأییدیه از منتقدان را کسب کرده است، با اجماعی که آن را از نظر بصری خلاقانه و با نشاط افراطی، یک قطعه فانتزی پاپ علمی-تخیلی فوق العاده که هرگز خود را زیادی جدی نمی گیرد توصیف می کند. با این حال، برخی منتقدان مانند تاد مک کارتی از ورایتی، آن را تلاشی عمدتاً ناموفق برای ساخت یک اسپکتاکل علمی-تخیلی به سبک آمریکایی دانستند و دیوید ادلستاین از اسلیت حتی آن را یکی از آشفته ترین فیلم های تاریخ خواند.

جوایز و افتخارات

«جوایز عنصر پنجم» شامل افتخارات متعددی در سطح بین المللی است. این فیلم برنده جایزه بفتا برای بهترین جلوه های بصری ویژه شد و سه جایزه سزار (اسکار سینمای فرانسه) از جمله بهترین کارگردانی برای لوک بسون، بهترین فیلمبرداری و بهترین طراحی تولید را کسب کرد. همچنین، تیری آربوگاست، فیلمبردار، جایزه بزرگ فنی جشنواره فیلم کن ۱۹۹۷ را به خاطر کارهایش در این فیلم دریافت کرد. البته، «عنصر پنجم» نامزدی هایی در جوایز بدترین بازیگر زن مکمل (میلا یوویچ) و بدترین ستاره جدید (کریس تاکر) در جوایز تمشک طلایی نیز داشت که نشان از ماهیت بحث برانگیز برخی جنبه های آن در زمان اکران است.

تبدیل شدن به یک کالت کلاسیک

با وجود نقدهای اولیه متفاوت، «عنصر پنجم» به تدریج به یک «فیلم های کالت» کلاسیک تبدیل شد. توانایی فیلم در ترکیب ژانرهای مختلف، جهان سازی زنده و پر از خلاقیت، شخصیت های به یادماندنی و البته حس و حال سرگرم کننده و بی تکلفش، باعث شد تا مخاطبان وفاداری پیدا کند. بسیاری از طرفداران، فیلم را به دلیل توانایی اش در ارائه یک تجربه بصری غنی و یک فرار دلپذیر از واقعیت، دوست دارند. این فیلم نشان داد که می توان یک داستان نسبتاً کلیشه ای را در چارچوبی آن قدر جذاب و پرشور بازگو کرد که نقاط ضعف داستانی در برابر قدرت تصاویر و انرژی شخصیت ها رنگ ببازند.

تاثیر فرهنگی

«میراث The Fifth Element» به فراتر از دنیای سینما نیز گسترش یافت. طراحی لباس های ژان پل گوتیه تأثیر قابل توجهی بر مد آن دوران گذاشت و همچنان به عنوان نمادی از طراحی های آینده گرایانه مورد اشاره قرار می گیرد. موسیقی فیلم، به ویژه آواز دیوا، در فرهنگ پاپ ماندگار شد و در آثار مختلفی مورد استفاده قرار گرفت. این فیلم همچنین الهام بخش بسیاری از آثار علمی-تخیلی و هنرمندان در حوزه های مختلف بوده و به عنوان یک الگو برای ترکیب جاه طلبی های بصری با روایت سرگرم کننده شناخته می شود. «عنصر پنجم» نه تنها یک فیلم، بلکه یک پدیده فرهنگی است که توانسته خود را در ذهن جمعی علاقه مندان به سینما حک کند.

نکات جالب و حقایق ناگفته (Trivia)

«عنصر پنجم» سرشار از نکات جالب و حقایق ناگفته ای است که به جذابیت هر چه بیشتر آن می افزاید و داستان ساخت آن را پیچیده تر و پربارتر می کند.

  • دعوای حقوقی: پس از اکران فیلم، آلخاندرو جودوروفسکی و ژان ژیرو (موبیوس)، نویسنده و طراح کمیک «اینکال» (The Incal)، از لوک بسون به اتهام سرقت ادبی شکایت کردند. آن ها ادعا می کردند که «عنصر پنجم» از کمیک آن ها الهام گرفته است. اما دادگاه در سال ۲۰۰۴ این پرونده را به دلیل استفاده تنها از خرده ریزهای کوچک از کمیک و همچنین استخدام ژیرو توسط بسون برای کار در فیلم پیش از مطرح شدن اتهامات، رد کرد.
  • عدم برخورد بازیگران اصلی: یکی از حقایق عجیب فیلم این است که بروس ویلیس (کوربن دالاس) و گری اولدمن (زورگ) هرگز در یک صحنه مشترک با هم بازی نکردند. برنامه ریزی تولید به گونه ای بود که زمان فیلم برداری آن ها کاملاً جداگانه تنظیم شده بود.
  • نام روبی رود: نام اصلی شخصیت روبی رود در فیلمنامه اولیه لاک رود بود. برخی حدس می زنند تغییر نام به روبی رود ممکن است بازی با جدول تناوبی عناصر باشد، جایی که روبیدیم (Rubidium) اولین عنصر از دوره ۵ و رودیم (Rhodium) در نیمه راه آن قرار دارد.
  • لباس لیلو: لباس نمادین لیلو در صحنه بازسازی، که شبیه بانداژهای بیمارستانی بود، توسط ژان پل گوتیه طراحی شد و هدف آن، نمایش سادگی و آسیب پذیری لیلو در ابتدای تولد دوباره اش بود. این لباس به نمادی از فیلم تبدیل شد.
  • الهام از معماری: طراحی شهر نیویورک آینده از سبک های معماری متابولیست دهه ۶۰ و طرح های آینده نگرانه آنتونیو سانت الیا در دهه ۱۹۱۰ الهام گرفته بود که به شهر ظاهری منحصر به فرد و چندلایه بخشید.
  • ساخت مدل های مینیاتوری: برای خلق صحنه های شهر نیویورک، ده ها بلوک آپارتمانی و ۲۵ آسمان خراش، برخی به ارتفاع ۶.۱ متر، در مقیاس ۱/۲۴ ساخته شدند. تیم ۸۰ نفره، پنج ماه وقت صرف ساخت این مدل ها و جزئیات دقیق پشت پنجره ها کردند.

جمع بندی: تجربه ای تکرار نشدنی

«معرفی فیلم عنصر پنجم» نه تنها به منزله سفری در اعماق یک داستان علمی-تخیلی پیچیده و پرهیجان است، بلکه دعوتی است به تماشای دنیایی که با دقت و وسواس هنری بی مانندی ساخته شده است. این فیلم، با تلفیق درخشان ژانرهای مختلف، از اکشن و کمدی گرفته تا فانتزی و درام، خود را از سایر آثار هم عصرش متمایز می کند. جذابیت بصری بی نظیر آن، با طراحی های خیره کننده ژان پل گوتیه و جلوه های ویژه پیشرو، به همراه موسیقی متن فراموش نشدنی اریک سرا، تجربه ای حسی و لذت بخش را برای تماشاگر رقم می زند.

شخصیت های ماندگاری چون کوربن دالاس خسته و در عین حال قهرمان، لیلوی معصوم و قدرتمند، زورگ کاریزماتیک و روبی رود دیوانه و پرانرژی، همگی به زنده کردن این جهان کمک کرده اند. آن ها نه تنها نقشی در پیشبرد داستان دارند، بلکه با عمق بخشیدن به مضامین عشق، نقد مصرف گرایی و رابطه انسان با تکنولوژی، فیلم را به اثری فراتر از یک سرگرمی صرف تبدیل می کنند. «عنصر پنجم» با وجود برخی انتقادات اولیه، توانست به یک کالت کلاسیک تبدیل شود و تأثیر فرهنگی گسترده ای بر مد، موسیقی و سینمای علمی-تخیلی بگذارد.

این فیلم یادآوری می کند که سینما می تواند بستری برای بیان رویاهای بزرگ و جسورانه باشد؛ جایی که تخیل هیچ مرزی نمی شناسد و عشق، حتی در دورترین نقاط کیهان، قدرتمندترین نیروی ممکن است. تماشای «عنصر پنجم» چه برای اولین بار و چه برای چندمین بار، همواره تجربه ای لذت بخش و الهام بخش است که هر بار جنبه های تازه ای از زیبایی و عمق خود را آشکار می سازد. به تمام علاقه مندان به سینما توصیه می شود که این سفر رنگارنگ و بی بدیل را از دست ندهند و اجازه دهند که جادوی «فیلم The Fifth Element» آن ها را به دنیایی جدید ببرد.

دکمه بازگشت به بالا