کمال طلبی ، کمال گرایی Perfectionism ، یا کمال پرستی در روانشناسی به باوری اطلاق می شود که در آن فرد کارها را باید به روشی وسواسی و پرفکت انجام دهد. از دیدگاه روانشناسان کمال گرایی ، با اختلال وسواس و اجبار، در ارتباط است. به صورتی که فرد خود را مجبور می کند تا کارها را وسواس گونه و عالی انجام دهد و اگر نتیجه ای غیر از این حاصل شود، فرد آن را نمی پذیرد.
پارکر محقق دانشگاه جان هاپکینز، تعریف ساده ای از کمال گرایی دارد. او می گوید: انسانهای کمال طلب ، فشاری دائمی برای حرکت به سمت هدف های غیر قابل دستیابی در درون خود احساس می کنند. آنها ارزش خودشان را با کارایی خودشان و دستاوردهایشان می سنجند.
اینکه ارزش یک فرد براساس دست آوردها تعریف شود از بزرگترین اشتباهات ادراکی و تربیتی بشر است که زندگی سالم و تجربه زیستن را از او میگیرد. تقریبا در تمام الگوهای کهن موفق بشری تاکید برجدایی ذهن، احساسات و بدن از روح است و همچنین سطح انرژی که تجربه میشود. با این جدایی، اگر فردی بدنی ناقص داشته باشد یا گاهی دچار احساسات یا افکار منفی شود و یا بدلیلی گاهی سطح انرژی اش پایین باشد، بی ارزش شمرده نمی شود و اصالت به روح بشر است و بدین ترتیب امکان این وجوددارد که هر شخصی در هر شرایطی با قلبه بر احساس گناه و بی ارزشی راه خودشکوفایی را درپیش بگیرد.
تست MBTI، یک پرسشنامه روانسنجی فردی است که برای شناسایی نوع شخصیت، نقاط قوت و اولویتهای افراد طراحی شده است. این تست توسط ایزابل مایرز (Isabel Myers) و مادرش کاترین بریگز (Katherine Briggs) و بر اساس کارشان بر روی تئوری کارل یونگ (Carl Jung) درمورد انواع شخصیت تهیه شده است.
تست کمالگرایی چه اطلاعاتی به ما می دهد؟
در تست کمال گرایی Perfectionism افراد از نظر شدت و درجات مختلف کمال گرایی ، به گروههای زیر دسته بندی می شوند.
جدا از هر یک از نتایج فوق، مساله مهم و بسیار با ارزش در انجام تست کمالگرایی این خواهد بود که هر شخصی متوجه میشود از نظر سلامت ناخودآگاه در چه دسته بندی قرار میگیرد. نتایج فوق را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
کمالگرایی مطلوب: نشان دهنده این است که احتمالا تجربیات شخص، به طور کلی نگرش ها و باورهایی با برآیند مثبت در ناخودآگاه شخص ثبت نموده است.
سایر نتایج مربوط به کمالگرایی: هر نتیجه ای غیر از کمالگرایی مطلوب، علاوه بر نکات خاصی که در تفسیر آن نتیجه بیان شده، نشان دهنده وجود نگرش ها و باورهایی در ناخودآگاه فرد است که سمت و سوی آنها و برآیند آنها مثبت نیست و می بایست بررسی و توجه شود. در اینگونه موارد افراد طیف های مختلفی از عدم عزت نفس، عدم اعتماد به نفس و یا خودشیفتگی را تجربه میکنند که هریک به نحوی کیفیت زندگی را تحت تاثیر قرار می دهند.
تست دیسک در سایت ای سنج با نسخه های رایگان این تست کاملا متفاوت است. نسخه های رایگان تست دیسک تنها یک نمره گذاری ماشینی است که بدون داشتن هیچ تخصصی نیز می توانید آن را انجام دهید. اما تست دیسک پیشرفته روش هایی را به کار می برد که توسط کاربر و حتی متخصص به صورت دستی قابل انجام نیست. همچنین تفسیر نسخه غیررایگان این تست کاملا حرفه ای و منحصر به فرد و متناسب با نیازهای کاربر می باشد.
علل کمال گرایی چیست؟
افراد کمال گرا معمولا در کودکی آموخته اند که دیگران، با توجه به میزان کارایی آنها در انجام کارها، برای آنها ارزش گذاری می کنند. در نتیجه در صورتی به خود بها میدهند که مورد قبول دیگران واقع شوند. چون عزت نفس ایشان، براساس معیارهای خارجی پایه ریزی شده است، نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران آسیب پذیر و به شدت حساس میشوند.
آیا احساسات و افکار با کمال گرایی ارتباط دارند؟
بعضی از احساسات ، افکار و باورهای منفی ذیل، احتمالا با کمال گرایی مرتبط هستند:
ترس از بازنده بودن در افراد کمالگرا :
افراد کمال گرا ، غالباً شکست را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی میدانند.
ترس از اشتباه کردن در افراد کمالگرا :
افراد کمالگرا ، غالبا اشتباه را مساوی با شکست تصور میکنند. موضع آنها در زندگی پیرامون اجتناب از اشتباه است. کمال گرایان فرصتهای یادگیری و ارتقا را از دست میدهند.
ترس از نارضایتی در افراد کمال گرا :
برای افراد کمال گرا ، اینکه دیگران شاهد نقایص یا معایب کارشان باشند، ایجاد وحشت می کند. به همین دلیل،کامل بودن را تلاشی برای گرفتن حمایت از دیگران به جای انتقاد میدانند.
همه یا هیچ پنداری در افراد کمالگرا :
افراد کمالگرا ، بندرت بر این باورند که در صورت به پایان رسیدن یک کار، بطور متوسط هنوز با ارزش هستند و در دیدن دورنمای موقعیتها دچار مشکل می شوند. بدین معنی که با تلاش برای انجام یک فرآیند جزئی به صورت عالی و بی نقص، از رسیدگی به کل فرآیند باز می مانند و تصویر کلی را از دست می دهند.
تاکید بسیار بر روی بایدها در افراد کمال گرا :
زندگی افراد کمال گرا ، غالبا براساس لیست پایان ناپذیری از بایدها بنا شده است، که با قوانین خشکی برای هدایت زندگی آنها به خدمت گرفته میشود. افراد کمالگرا با داشتن چنین تاکیدهایی بر روی بایدها، به ندرت روی خواستهها و آرزوهای خود حساب میکنند.
اعتقاد داشتن به این امر که دیگران به آسانی به موفقیت می رسند:
افراد کمالگرا ، مشاهدات خود را به گونهای جمع آوری میکنند، که بگویند افراد دیگر با کمترین تلاش، خطاهای کم، استرسهای عاطفی کمتر و بالاترین اعتماد به نفس به موفقیت دست مییابند. در عین حال افراد کمال گرا کوششهای خود را پایان ناپذیر و ناکافی تلقی میکنند.
ادراک کلی افراد با کمالگرایی غیر نرمال از زندگی چگونه است؟
بسته به طیفی که از کمالگرایی غیر نرمال تجربه میشود، افراد تحت تاثیر ترس ها با شدت های متفاوت هستند و تصمیم گیری ها براساس نیروی ترس انجام میشود. ترس اصلی ترین عامل پایین نگه داشتن سطح انرژی است که زمینه ساز استرس بیش از حد و نهایتا اضطراب و تجربه انواع بیماریهای روان تنی یا سایکو سوماتیک هستند. حد بالای ترس باعث بی عملی در شخص و عدم اعتماد به زندگی و پیامدهای آن می باشد. در حقیقت در حد بالای این طیف، افراد از زندگی کردن می ترسند.
از سوی دیگر ترس از قضاوت شدن و ارزش گذاری توسط دیگران (و البته بی ارزش شدن در نظر دیگران) موجب شکل گیری گفتگوهای منفی و خود تخریب کننده ذهنی در شخص میگردد که کیفیت زندگی و شادی شخص را تحت تاثیر قرار میدهند.
در حقیقت این نگرش هایی که در اثر کمالگرایی های غیر نرمال در ناخودآگاه قرار میگیرند، شخص را از درون تخریب میکند و کیفیت زندگی فرد را بسیار کم میکند و علاوه براینکه فرصت تجربه کردن و رشد کردن و لذت بردن را از شخص میگیرد، از درون شخص به سایرین هم تسری پیدا میکند. بدین معنی که شخصی با کمالگرایی غیر نرمال، چهارچوب ها و باید و نباید های بسیاری دارد و سایرین را با این چهارچوب ها به طور ناخودآگاه مورد قضاوت قرار می دهد و ارزش گذاری میکند و این موجب میگردد که با خطای هاله ای که مرتکب میشود، بسیاری از فرصت ها را از دست بدهد.
سوالی که پیش می آید این است که چرا با وجود اینکه این نگرش ها تا این حد میتواند کیفیت زندگی را تحت تاثیر قرار دهد، چرا همچنان والدین کمالگرا فرزندانی با کمالگرایی بیشتر و وخیم تر تربیت میکنند؟
نکته در اینجاست که مواردی که در اثر تجربیات اولیه زندگی درک شده اند و در ناخودآگاه قرارگرفته اند ، توسط خود شخص به راحتی قابل مشاهده نیست و آن حد از نگرش ها را نه تنها نرمال می داند بلکه می اندیشد که اگر کمی بیشتر توجه میکرده، دستاورد ها و زندگی مطلوب تری را تجربه می نموده است! از این رو است که انجام تست های روانشناسی معتبر میتواند افراد را نسبت به نگرش های عمیق درونی و الگوهایی که در زندگی تجربه میکنند ، آگاه کند وکمالگرایی (به : perfectionism)، در ، است که خصوصیات آن، با تلاش فرد برای بیعیبونقص بودن و تنظیم استانداردهایی برای بالاترین سطح عملکرد توصیف میشود و با خود-ارزیابیِ انتقادی و نگرانی در مورد ارزیابی دیگران نیز همراه است. کمالگرایی در بهترین تعریف آن، یک نوع ویژگی چند بعدی است، به طوری که روانشناسان توافق دارند که بسیاری از جنبههای مثبت و منفی در آن وجود دارد. در فرم آن، کمالگرایی مردم را به تلاش برای رسیدن به یک ایدهآلِ دست نیافتنی یا اهداف غیر واقعبینانه سوق میدهد، که اغلب منجر به و پایین میشود. در مقابل، کمالگرایی میتواند به افراد برای رسیدن به اهداف خود انگیزه بدهد و باعث شود که این افراد از تلاش خود لذت ببرند. دادههای جدید نشان میدهد که گرایشهای کمال گرایانه، در بین نسلهای اخیر افراد جوان رو به افزایش است.
کمالگراها، بهطور اجباری و وقفهناپذیر، برای رسیدن به اهداف دست نیافتنی، تلاش و تقلا میکنند و ارزش خود را با میزان بهرهوری و دستاوردهای خود اندازهگیری میکنند. کسی که خودش را برای رسیدن به اهداف غیر واقعی، تحت فشار قرار میدهد، به ناچار خود را در معرضِ دامِ ناامیدی نیز قرار میدهد. وقتی کمالگراها در رسیدن به استانداردهای خود شکست میخورند، تمایل به انتقاد خشن از خود دارند.
نرمال در مقایسه با روانرنجور[]
تحقیقات معاصر از این ایده پشتیبانی میکند که این دو جنبهٔ پایهٔ رفتارِ کمالگرایانه و همچنین ابعاد دیگری، مانند «ناکمالگرایی» (به : nonperfectionism) را میتوان از هم تفکیک کرد. این ابعاد، با برچسبها و نامهای متفاوتی مورد اشاره قرار گرفتهاند، مانند تلاشِ مثبت و دلمشغولی دربارهٔ ارزشیابی ناسازگار، کمالگرایی فعال و منفعل (غیرفعال)، کمالگرایی مثبت و منفی یا کمالگرایی سازگار و ناسازگار. با وجود اینکه نوع عمومیای از کمالگرایی وجود دارد که تمام ابعاد زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد، برخی از محققان ادعا میکنند که سطح کمالگرایی، در حوزههای مختلف مانند کار، تحصیلات، ورزش، روابط بین فردی یا زندگی در خانه، بهطور قابل ملاحظهای متفاوت است.
افراد دیگری مانند تی.اس. گرینسپان (به : T. S. Greenspon) با اصطلاح کمالگرای «عادی» در مقابل «روانرنجور» مخالف هستند و معتقدند که کمالگرایان، به کمال میل دارند، از نقص میترسند، و احساس میکنند که دیگران آنها را فقط در صورتی دوست دارند که بینقص باشند. به این ترتیب، برای گرینسپان، خودِ کمالگرایی، هرگز به عنوان سالم یا سازگار دیده نمیشود و از آنجا که کمالِ مطلق، غیرممکن است، اصطلاحهای کمالگرایی «نرمال» یا «سالم»، اصطلاحهایی بیدقت و اشتباه هستد. او استدلال میکند که کمالگرایی باید از «تلاش برای تعالی» متمایز شود،[] بهویژه با توجه به معنایی که به اشتباهات داده میشود. کسانی که برای تعالی تلاش میکنند، میتوانند اشتباهات – یا نواقص – را به عنوان انگیزهای برای کار سختتر در نظر بگیرند، در حالی که کمالگراهای ناسالم، اشتباهات خود را نشانهای از نقصهای شخصیِ خود میدانند. برای این افراد، اضطراب دربارهٔ بالقوه، به صورت یک بار مسئولیت احساس میشود.
تلاش در مقایسه با نگرانی[]
جِی. استوبِر (به : J. Stoeber) و کِی. اُتُ (به : K. Otto) نشان میدهند که کمالگرایی از دو بعد اصلی تشکیل شدهاست: تلاشهای کمالگرایانه و نگرانیهای کمالگرایانه. تلاشهای کمالگرایانه با جنبههای مثبت کمالگرایی ارتباط دارند و نگرانیهای کمالگرایانه با جنبههای منفی آن (پایین را ببینید).
- کمالگرایان سالم، از نظر تلاشهای کمالگرایانه، امتیاز بالا میگیرند و از نظر نگرانیهای کمالگرایانه، امتیاز پایین
- کمالگرایان ناسالم، هم برای تلاشها و هم برای نگرانیها نمره بالایی میگیرند
- ناکمالگرایان، سطوح پایینی از تلاشهای کمالگرایانه را نشان میدهند.
استوبر و اُتُ، با نقد تحقیقات قبلی، اعتقاد گسترده به اینکه کمالگرایی فقط زیان آور است را به چالش کشیدند. تحقیقات مورد نظر آنها، با استفاده از شواهد تجربی نشان میدهد که کمالگرایی میتواند با جنبههای مثبت (به ویژه تلاشهای کمالگرایانه) مرتبط باشد. در حقیقت، افرادی که سطوح بالایی از تلاشهای کمالگرایانه و سطوح پایینی از نگرانیهای کمالگرایانه داشتند، ، ، و بیشتری از خود نشان دادند. از مجموعهٔ مشکلات روانشناختی و جسمیای که معمولاً با کمالگرایی همراه است، این نوع از افراد کمالگرا، مشکلات کمتری نشان دادند. مشکلاتی مانند ، و .
اندازهگیری[]
مقیاس کمالگرایی چندبعدی (FMPS)[]
- نگرانی در مورد اشتباه کردن
- استانداردهای شخصی بالا (تلاش برای تعالی)
- تصور انتظارات بالا توسط والدین
- تصور نقد زیاد توسط والدین
- تردید در مورد کیفیت اقدامات شخص
- ترجیح دادن نظم و سازماندهی
هیویت (به : Hewitt) و فلِت (به : Flett) در سال ۱۹۹۱ یک «مقیاس چندبعدی کمالگرایی» دیگر را طراحی کردند؛ یک معیار ۴۵ موردی که سه جنبهٔ کمالگرایانه از «معرفی خویشتن» را ارزیابی میکند:
- کمالگرایی خودمحور
- کمالگرایی دیگرمحور
- کمالگرایی خواستهٔ اجتماع
کمالگرایی خودمحور یعنی داشتن انتظارات و استانداردهای غیر واقعگرایانه برای خود که به انگیزههای کمالگرایانه منجر بشود. به عنوان مثال، میتوان به میل دائمی برای رسیدن به ظاهر فیزیکی ایدئال اشاره کرد که از روی غرور به وجود آمده باشد. کمالگرایی دیگرمحور، یعنی داشتن انتظارات و استانداردهای غیرواقعی برای دیگران، که به نوبه خود، آنها را برای داشتن انگیزههای کمالگرایانه برای خودشان، تحت فشار قرار میدهد. کمالگرایی خواستهٔ اجتماع، یعنی ایجاد انگیزههای کمالگرایانه در نتیجهٔ اینکه یک شخص (مانند همسر یا شریک زندگی یا وابستگان عاطفی) از فرد انتظار داشته باشند که بینقص باشد. والدینی که فرزندان خود را برای موفقیت در فعالیتهای خاصی (مانند ورزش یا تحصیل) تحت فشار قرار میدهند، نمونهای از این نوع کمالگرایی را به وجود میآورند، چرا که فرزندان این والدین، احساس میکنند که مجبورند که انتظارات بلندپروازانه والدینشان را برآورده سازند.
بین مدل فراست و مدل هیویت و فلِت، یک شباهت شناختهشده وجود دارد. هر دو مدل، بین دو جنبه از کمالگرایی، نوعی تفکیک مشابه در نظر گرفتهاند. معیارهای مورد نظر در مقیاس فراست (FMPS) که دو بعد مهمتر این مقیاس هستند، عبارتند از تعیین استانداردهای بالا برای خویشتن و سطح نگرانی در مورد اشتباه کردن. و همین دو معیار در مقیاس هیویت و فلت عبارتند از کمالگرایی خودمحور و کمالگرایی خواستهٔ اجتماع.
- استانداردهای بالا
- نظم
- تناقض
هر دو نوع کمالگرای سازگار و ناسازگار، در معیار استانداردهای بالا و معیار نظم، نمره بالایی میگیرند. اما تفاوت کمالگرایان سازگار و ناسازگار در این است که کمالگرایان ناسازگار حتی در سومین معیار، یعنی معیار تناقض نیز نمره بالایی بهدست میآورند. منظور از تناقض، باور به این موضوع است که در وضعیت حاضر، استانداردهای شخصی سطح بالا به دست نمیآیند. این باور، وجه مشخصهٔ منفی کمالگرایی است. کمالگرایان ناسازگار معمولاً از نظر استرس اجتماعی و اضطراب بالاترین امتیازها را به دست میآورند که این امر، در واقع منعکس کنندهٔ احساس خودناکافی بودن و عزتنفس پایین آنهاست.
- نگرانی دربارهٔ نقصها
- امید به بینقص بودن
کسانی که سطوح بالایی از «نگرانی دربارهٔ نقص» دارند، معمولاً در حد زیادی تحت تأثیر جنبههای ناسازگارانهٔ کمالگرایی، ظاهر فیزیکی و رفتار کنترل بدن قرار دارند. آنها همچنین سطح پایینی از خودانگاری مثبت دربارهٔ ظاهر خودشان را نشان میدهند. در حالی که کسانی که از نظر «امید به بینقص بودن» امتیاز بالایی میگیرند، سطح بالایی از خودآگاهی مثبت را نشان میدهند. امید به بینقص بودن، با رفتارهای مدیریتِ تصورات و تلاش برای اهداف بلندپروازانه نیز ارتباط دارد.
پیامدهای روانشناختی[]
دنیِلز و پرایس (۲۰۰۰) با عنوان «» به اشاره میکنند. کمالگرایان بر یکپارچگی شخصی تمرکز میکنند و میتوانند در تلاش خود برای جستجوی حقیقت، خردمند باشند، بینش داشتهباشند، و الهامبخش باشند. آنها همچنین تمایل دارند خودشان را از نقصهای خود یا آنچه که نقص میدانند (مثل احساسات منفی) جدا کنند و میتوانند به افرادی ریاکار و فوقِ منتقدِ دیگران تبدیل شوند که با این ابزارها، برای پنهان کردن گناهان خود، به دنبال توهم فضیلت بروند.
محققان، کار بررسی نقش کمالگرایی در اختلالات روانی مختلف مانند ، ، و را شروع کردهاند. هر اختلال، اثرات متفاوتی بر روی سه معیارِ مقیاسِ کمالگراییِ چندبعدی (MPS یا FMPS) دارد. در زنان جوان، کمالگرایی خواستهٔ اجتماع، با سطح بالاتری از نارضایتی از تصویر بدن و اجتناب از موقعیتهای اجتماعیای که در آنها بر روی وزن و ظاهر فیزیکی تمرکز میشود، مرتبط شدهاست.
رابطهای که بین تمایلات کمالگرایانه و روشهای کنار آمدن با استرس وجود دارد نیز با برخی جزئیات مورد بررسی قرار گرفتهاند. یک مطالعهٔ جدید نشان میدهد که دانشجویانی که ویژگیهای کمالگرایانهٔ تطبیقی، مانند تثبیت هدف یا استانداردهای بالای عملکرد دارند، با احتمال بیشتری از روشهای فعال یا متمرکز بر مشکل، برای کنار آمدن با استرس استفاده میکنند.
کسانی که تمایلات کمالگرایی ناسازگار از خود نشان میدادند، نظیر نشخوار فکریِ رویدادهای گذشته یا تمرکز روی اشتباهات، تمایل داشتند برای کنار آمدن با استرس، از روشهای بیشتر انفعالی و غیرفعال یا اجتناب گرایانه استفاده کنند. با وجود این تفاوتها، هر دو گروه تمایل داشتند که از ، به عنوان یک روشِ کنار آمدن با استرس استفاده کنند. این موضوع با نظریههایی که خود انتقادی را به عنوان یک عنصر مرکزیِ کمالگرایی در نظر میگیرند سازگار است.
سه عنصر اصلی کمالگرایی شناختهشدهاند:
- خودمحور
- دیگریمحور
- خواستهٔ اجتماع
کمالگرایی خودمحور یک بعد درونشخصی است که با یک انگیزهٔ قوی برای بینقص بودن، تنظیم استانداردهای شخصی غیر واقعبینانه و تلاش برای آنها، تمرکز بر معایب، و تعمیم استانداردهای شخصی توصیف میشود. کمالگرایی خودمحور ممکن است شامل یک طرحِ شخصیِ ایدهآلِ خوب بیان شده نیز باشد. کمالگرایی دیگریمحور شامل رفتارهای مشابهی است ولی این رفتارها به جای اینکه به سمت خود شخص باشند، به سمت دیگران هدایت میشوند. کمالگرایی خواستهٔ اجتماع مستلزم وجود باور به این موضوع است که دیگران نسبت به شخص، انتظارت و انگیزههای کمالگرایانه دارند.
جنبههای مثبت[]
کمالگرایی میتواند مردم را به سوی دستاوردهایشان هدایت کند و در مواجهه با دلسردیها و موانع، انگیزهای برای ادامهٔ مسیر فراهم کند. رُدل (به : Roedell) – در سال ۱۹۸۴ – ادعا کردهاست:
کمالگرایی، در شکل مثبت آن، میتواند انرژی محرکی فرآهم کند که به دستاوردهای بزرگ منجر شود. توجهِ خیلی دقیق به جزییات، که برای تحقیق علمی، حیاتی است، تعهدی که تنظیم کنندگان موسیقی را به جلو هل میدهد تا موسیقیشان، صداهای شکوهمندی که در ذهنشان دارند را به دنیای واقعی بیاورد، و پافشاریای که یک هنرمند بزرگ را در مقابل سهپایهٔ نقاشی نگه میدارد تا اثری که خلق کرده با تصورش منطبق شود، همه نتیجهٔ کمالگرایی است.
نوع سازگار کمالگرایی، معمولاً به عنوان مولفهٔ مثبتِ این ویژگی شخصیتی شناخته میشود. کمالگرایی سازگار، شامل ترجیحاتی برای نظم و ترتیب و سازماندهی امور، تلاشی مداوم برای تعالی، و جهتگیریِ با حس وظیفهشناسی، نسبت به وظایف و عملکرد شخص است. تمام این خصوصیات، با سطوح پایینی از انتقاد و منفینگری و سطوح بالایی از پشتیبانی از عمکرد و عزت نفس همراهند. اشکال مثبت و سازگار کمالگرایی، بیشتر با بعد در مرتبط است، در حالی که فرمهای ناسازگارانه، بیشتر به بعد آن شبیه است (پایین را ببینید).
جنبههای منفی[]
کمالگرایی در شکل پاتولوژیک آن میتواند آسیب زننده باشد. زمانی که از آن برای به تعویق انداختن وظایف استفاده شود، میتواند شکل به خود گیرد و زمانی که از آن برای توجیه عملکرد ضعیف یا کسب حس همدردی و تأیید دیگران استفاده شود، میتواند به شکل در آید. اینها، با هم یا جداگانه، استراتژیهای هستند که ممکن است کمالگرایان، برای محافظت از احساس صلاحیت خود (به : self-competence) استفاده کنند. بهطور کلی، کمالگرایان ناسازگار، دائماً برای رسیدن به استانداردهای بالای خود، احساس فشار میکنند. وقتی که یک کمالگرای ناسازگار نتواند به انتظارات خود برسد، این فشار باعث ایجاد میشود. کمالگرایی، با بسیاری از عوارض روانشناختی و فیزیولوژیکی دیگر نیز مرتبط دانسته شدهاست.
کمالگرایی بهطور فزآیندهای به عنوان یک عامل ریسک در نظر گرفته میشود که مانند یک شمشیر دو لبه عمل میکند. تمایل کمالگرایان به داشتن انتظارات بیش از حد از خود و تمایلشان به نقد خویشتن، در زمانی که تلاشهایشان، استانداردهایشان را برآورده نمیکند، در کنار گرایششان به نشاندادن «چهرهٔ بینقص» به جهان، ریسک آنها برای را بالا میبرد و در عین حال، وقتی که باید از دیگران کمک بگیرند، احتمال اینکه در عمل هم به دنبال کمک بروند را کم میکند.
بیاشتهایی عصبی[]
در تحقیقات دهههای گذشته، کمالگرایی با مرتباط دانسته شدهاست. محققان در سال ۱۹۴۹ رفتار دختر معمولیِ آنورکسیک (بیاشتها) را نشانهای از «سفت و سخت بودن» و «هوش هیجانی» توصیف کردند و همچنین آن را نشانهای دیدند از تمایل این دخترها به «پاکیزگی، دقت و یک استبداد و یکدندگی چموش که قابلیت پذیرش منطق را ندارد و شخص را رسماً به یک کمالگرا تبدیل میکند». کمالگرایی، یک ویژگی ماندگار در طول زندگی افراد آنورکسیک است. در این افراد، کمالگرایی، قبل از شروع اختلال خوردن، معمولاً در دوران کودکی، در طول دوران بیماری، و بعد از بهبودی احساس میشود. تلاش بیوقفه برای لاغری در آنورکسیکها، نوعی از بروز ویژگیِ اصرار بر رسیدن به استانداردهای عملکرد دست بالا و دست نیافتنی است.
یافتهها نشان میدهد سطح کمالگرایی، بر بهبود بلند مدت بیاشتهایی فرد تأثیر دارد. سرعت بهبود کسانی که میزان کمالگرایی آنها در یک محدودهٔ نرمال اندازهگیری شده، بیشتر از کسانی بوده که سطح کمالگرایی آنها بالا اندازهگیری شدهاست.
موارد عمومی[]
ورزشکاران، در یک زمینه شغلی متفاوت، ممکن است تمایلات کمالگرایانه توسعه دهند. عملکرد فیزیکی و ذهنی مطلوب برای ورزشکاران حرفهای مهم است و این ویژگیها ارتباط نزدیکی با کمالگرایی دارند. با این که ورزشکاران کمالگرا، برای موفقیت تلاش میکنند، این افراد ممکن است به واسطهٔ ترس شدید از شکست، محدود شوند و درنتیجه، تمام تلاش خود را نکنند یا در کل، خود را مسئول یک باخت بدانند. از آنجا که موفقیت این افراد، اغلب با امتیاز یا آمار سنجیده میشود، ورزشکاران کمالگرا ممکن است بیش از حد برای موفقیت احساس فشار کنند.[]
کمالگرایی، تمایل مردم به ساختار و رهنمود را روشن میکند. آنها معمولاً در محیطهای ساختارمندی که دستورالعملهای صریح و روشن دارند، خوب کار میکنند. از آنجایی که کمالگرایان بر جنبههای مشخص یک کار تمرکز میکنند، اگر مشکلاتی روی دهند، این افراد ممکن است در مقابل تغییر غیرقابلانعطاف باشند و خلاقیت به خرج ندهند. این وضعیت، زمانی که یک وضعیت پیشبینی نشده بهوجود میآید، ممکن است مشکل ایجاد کند.
در حالی که کمالگرایی، نقش مهمی در کسب دستاوردهای بسیاری از شخصیتهای موفق تاریخی ایفا کردهاست، نمونههایی از کمالگرایی افراطی وجود دارد که متفکران مهم را به منتشر نکردن آثار خود هدایت کرده و در نتیجه، باعث شده آنها نتوانند آنطور که میتوانستند، بر زمینهٔ کاری خود، تأثیر مستقیمی داشته باشند. مورخ اسکاتلندی ، در مورد گفته که اگر این ریاضیدان، تمام اکتشافات خود را به موقع منتشر کرده بود، معادل ۵۰ سال ریاضیات را پیشرفت میداد.
عوارض پزشکی[]
کمالگرایان ممکن است از و پایین رنج ببرند. کمالگرایی، یک عامل خطر برای ، ، ، ، ، ، ، ، ، و همچنین مشکلات فیزیکیای مانند و است. علاوه بر این، مطالعات نشان دادهاند که افرادی که کمالگرا هستند، نسبت به افرادی که کمالگرا نیستند، میزان مرگ و میر بیشتری دارند. یک دلیل احتمالی این موضوع، نگرانی و استرس مضاعفی است که به همراه باور غیر منطقی به این موضوع است که همه چیز باید کامل باشد.
درمانگران تلاش میکنند تا با تفکر منفیای که کمالگرایی را احاطه کردهاست، برخورد کنند، به ویژه تفکر «همه یا هیچ» که در آن شخص معتقد است که یک دستاورد یا کامل و بی نقص است یا بیفایده. آنها، افراد را تشویق میکنند که اهداف واقعبینانهای در نظر بگیرند و با ترس از شکست، رو به رو شوند.
از آنجا که کمالگرایی یک مسألهٔ عزت نفس است و اساس این مسئله، اعتقادات عاطفی در مورد کارهایی است که یک شخص باید انجام دهد تا به عنوان یک فرد قابل قبول باشد، در چارچوب یک روند بهبود که مستقیماً به این باورهای عاطفی میپردازد، تفکر منفی بهطور موفقیتآمیزی مورد توجه قرار میگیرد.
خودشیفتهها، اغلب شبهکمالگرا هستند و نیازمند قرار گرفتن در مرکز توجه و ایجاد موقعیتهایی هستند که به آنها توجه شود. این تلاش برای بینقص بودن، با تصویر ذهنی شخص خودشیفته از شکوهِ خویشتن خویش، انظباق دارد. اگر یک وضعبت مورد نظر از کمال به دست نیاید، میتواند منجر به احساس ، ، یا شود؛ چرا که شخصِ خودشیفته، باور دارد که اگر بینقص نباشد، آنچه از عشق و دیگران در ذهن خود متصور بوده را از دست خواهد داد.[]
ویژگیهای شخصیتی[]
کمالگرایی، یکی از عوامل در است. بر اساس این ساختار، افرادی که مرتب (سازمان یافته)، اجبارطلب، خودمنضبط، از نظر اجتماعی دقیق، با انتظارات زیاد از قدرت اراده، دارای کنترل بر خود، و متکی بر احساسات خود هستند، افرادی کمالگرا هستند. در مدل ، کمالگرایی یک نمود شدید از است و برآورده نشدنِ انتظاراتِ فردِ کمالگرا، میتواند محرک افزایش شود.
کمالگرایی ناسازگار، بیشتر شبیه است، در حالی که کمالگرایی سازگار بیشتر به شبیه است و بهطور مثبتی با ، ، و خودپیشبرد منسجم، مرتبط است.
یک مطالعه نشان داده که ورزشکارانی که («عزت نفس پایه»)، الگوهای مثبت کمالگرایی را نشان میدهند، در حالی که افرادی که عزت نفسشان وابسته به جنبههای شایستگی است («عزت نفس کسب شده»)، بیشتر کمالگرایی منفی از خود نشان میدهند.
با کاهش اضطراب اجتماعی، خودآگاهی عمومی، رفتارهای ناشی از اختلال وسواسی-اجباری (OCD) و کمالگرایی، برای کمک به کمالگرایان موفق بودهاست. با استفاده از این رویکرد، فرد میتواند اندیشهٔ غیرمنطقی خود را بشناسد و راه جایگزین دیگری را برای برخورد با موقعیتها پیدا کند.
منبع : دیسک پروفایل